هم اندیشان شنبه 16 فروردین 1393

امید: سلااااام؛ سال نو مبارک! صد سال به از این سال ها! و خلاصه از اینجور حرفای خوب خوب!... می گم شماها هم حس منو دارین؟ آخه خیلی خوشحالم که دوباره جمعمون جمع شده. راستی! تا یادم نرفته عیدانه هم اندیشان رو هم تقدیم کنم؛ بالاخره رسم و رسومی گفتن! برین صفحه پونصد و هفتاد. همونجاست. درضمن همه ی پیامک هایی که تو این دو هفته لطف کردین و فرستادین رو خوندم. همه شون رو؛ به ویژه پیامک هایی که لحظه ی  سال تحویل فرستادین. کم نیست تو اون موقع حساااااااس، یاد هم اندیشان بودن. ای کاش می تونستم همشون رو درج کنم! ای کاااش. به سختی چند تاش رو انتخاب کردم...

******

آروم... آروم... سال 93 داره دانلود می شه

████████████▒ 99%

ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ!

ﯾﮏ ﺫﻫﻦ ﺁﺭﺍﻡ...

ﯾﮏ ﺗﻦ ﺳﺎﻟﻢ...

ﯾﮏ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﯿﺮﯾﻦ...

ﯾﮏ ﺧﯿﺎﻝ ﺭﺍﺣﺖ...

ﯾﮏ ﺧﺒﺮ ﺧﻮﺵ...

ﯾﮏ ﺧﻮﺷﯽ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ...

ﻧﺼﯿﺐ ﺩﻭﺳﺘﺎن هم اندیش و آشناهام کن.

(زهرا فرشادفر)

******

سلام؛ لحظات آخره؛ ولی به یاد همتون هستم. ایشالله که به بهترین ها برسید. یا حق!

(رقیه ملکی از تهران)

******

بیر

ایکی

اوچ

بووووووم!

مین اوچ یوز دوخسان اوچوم جی ایلین باشلاماسی

دوستای بایرامیز مبارک!

امید! خودت ترجمه اش رو پیدا کن!

(رقیه سلطانی آذربایجان قیزی)

******

سلام؛ سال نو مبارک! فکر کنم اولین نفر باشم که سال نو رو تبریک می گم. امیدوارم سالی پر از سلامتی و خیر برکت باشه واسه همتون.

(زینب شجاعی، بروجرد)

امید: یه جورایی، آره!

******

سلام؛ عید مبارک! امیدوارم حال دلتون خوب باشه.

(سجاد صفیه)

******

سلام امید خان؛ الآن دقیقا ساعت 6:40 صبح روز جمعه اول فروردین 93 هستش. صحن کوثر حرم امام رضاست. جای همه هم اندیشان و شما خالیه؛ البته قبلش جلوی ضریح، همتون رو یاد کردم.

(حسین پورطالب، دانشجوی حسابداری)

******

سلام به همگی؛ سال نو مبارک! امید! وقتی به جای دیدن بعضی از فیلم ها که گاهى اوقات از سر ناچاری می بینیم کتاب دست می گیرم و می خونم؛ حتی تو قطار؛ یا وقتی تو حرم امام رضا (ع) بعد کلی گشتن، یه جای خوب پیدا کردم که به ستون تکیه بدم برا خوندن دعای ندبه ولی جامو دادم به یه خانم مسن، حس خوبی داشتم. هم اندیش که باشیم همیشه خوبیم. هم اندیشان! الهی که همیشه در آرامش باشید؛ حتی وقتی آسایش ندارید.

(ریحانه، 24 ساله)

******

سلام؛ خدا می دونه چقدر دلم براتون تنگ شده. بی صبرانه منتظرم تا دور هم جمع شیم و برای زندگی بهتر با هم بحث کنیم.

امید: نه! واقعا کم آوردم. منو بگو که فکر می کردم آخر احساسم!   

******

سلام؛ عیدتون مبارک امروز دوم فروردینه. ساعت3:30 هستش. نماز حاجت خوندم و کلی دعا کردم برا خودمو و همه مجردایی که شرایط ازدواج ندارن. نمی دونید چه حس خوبی دارم. احساس می کنم دعاهام برآورده شده.

(ی هم اندیش)

******

سلام؛ جاتون خالی همراه خانواده اومدیم شمال و الان تازه ناهارمون تموم شده. دلم برای همتون تنگ شده. روزشماری می کنم زودتر عید تموم شه و دوباره هم اندیشان به روز شه.

(فاطمه ساداتم، 18ساله، همون حافظ قرآن از قم)

******

سلام امید؛ دلم هوای هم اندیشان رو کرده. امروز 5 فروردینه. کو تا عید تموم بشه. راستش امسال مسافرت نرفتیم. مهمونی هم چون کنکور دارم نرفتیم. خداییش درس هم زیاد نخوندم. شماها هم نیستید که بهم روحیه بدید.

(ریحانه، مشهد)

******

سلام بر هم اندیشان باصفا؛ امیدوارم حال دلتون خوب باشه. امروز پنجم عید هست و من بدجور سرما خوردم. این اشکی که از چشام داره میاد نمی دونم به خاطر شماس یا سرماخوردگیه! خلاصه بیشتر ازین مزاحمتون نمی شم. عیدتونم مباااااارک باشه ایشالا.

(فرشته، ۱۹ ساله از زیر پتو)

******

سلام؛ عیدتون مبارک! خیلی خوشحالم. آخه الان یه وانت بار توی روستای پاکل ایلام، دقیقا جلوی خونه داییم دیدم که پشتش نوشته شده بود: "هم اندیش 370"

(دنیا از قرچک، اصلیت ایلامی)

امید: تردید نکن که وانت امید ملک حسینی بوده!

******

سلام؛ من قبلا خیلی جوشی بودم. درست مثل بابام؛ اما امروز بحث طرز برخورد و رفتار با دیگران شد. مادرم گفت: "تو که عصبانی شی خیلی بد می شی؛ البته الان نسبت به قبل خیلی بهتری." تو دلم داد زدم اثرات هم اندیشانه. ممنون که هستین!

(نسیم، قم، در حال تلاش برای بهبودی)

******

سلام؛ با اینکه سرم خیییلی شلوغه فقط به رسم معرفت این پیام رو فرستادم. برا پابرجا موندن باشگاه عزیزم.

(ایراندوستم از احمدآباد قزوین)

******

سلام امید؛ اینا چرا متوجه نمی شن؟ هان؟! اینایی که چای تو لیوان پلاستیکى می خورن! شیطونه می گه خودمو از اتوبوس پرت کنم بیرون.

(فاطمه از نکا، در راه تهران)

امید: چون نمی دونن که آب جوش باعث آزاد شدن مواد سمی از جداره لیوان پلاستیکی می شه. ولی یه چیزی! ماها هم خیلی چیزها رو هنوز نمی دونیم؛ حتی ممکنه چیزهای خیلی ساده و بدیهی. راستش! بشر تا آخر عمر در حال یادگرفتن و تجربه کردنه؛ به همین خاطر هم باید حواسمون باشه اگه چیزی رو می دونستیم و دیگران نمی دونستن از بالا بهشون نگاه نکنیم.

******

می دونی امید! اگرچه تا الان جز یه مدرک لیسانس چیز دیگه ای تو زندگیم به دست نیاوردم؛ ولی یه تجربه قیمتی به دست آوردم که واقعا با هیچی عوضش نمی کنم. اینکه نباید هیچ وقت بگم "من"، "من" از نوع غرورش. هیچوقت نباید بگم من اینجوریم؛ اما اون اونجوریه. بگی من بنده پاکم و اون گناهکار و به خودت مغرور بشی؛ چون خدا یه جوری جاهاتونو عوض می کنه که اصلا متوجه نمی شی. پس مغرور نشین به خودتون خواهشا.

(آی نازپقه)

امید: خداییش چند بار دیگه باید این پیام رو خوند. یه چیزی گفت اساسی.

******

وقتی دفتر خاطراتمو مرور می کنم باورم می شه که زندگیم دو بخشه: قبل و بعد هم اندیشان و این شعار نیست. من از شما یاد گرفتم که برای چیزهایی که باورشون دارم تلاش کنم و برای رسیدن به خوشبختی از خودم شروع کنم و از همین جا!!

(کبری بیگ محمدی، 25 ساله، لیسانس شیمی محض، ایلام، روستای مهدی آباد)

امید: با حرفای زیباتون، دیگه جایی برا حرفای من باقی نمی مونه؛ پس می رم تا فردا. خدانگهدارتون. روزهای خوبی در پیش داشته باشین.